My patient angel | فرشته صبور من P12

ویو هیون:
همه جا پرشده بود از پوکه گلوله. افرادم در حال خارج شدن بودن و حالا مونبین باید اینجا رو منفجر میکرد.
+هی....... مونبین ...... دنبالم بیا
مونبین رو به حیاط باغ رسوندم و کافی بود مونبین دکمه چاشنی رو فشار بده.
مونبین: کار نمیکنه....
+چی؟ یعنی چی؟
کنترل رو از مونبین گرفتم و دکمه رو فشار دادم. هیچی نشد.
مونبین: به خاطر گرد و خاک توی هواعه. باید بمب باید دستی فعال شه. اینکارو میکنم....
مونبین می خواست وارد سالن بشه.ساعد دستشو گرفتم تا مانع از حرکتش بشم.
+مونبین... چی داری میگی؟ دیوونه شدی؟ اگه بری تو و اون لعنتی رو فعال کنی منفجر میشی.... میفهمی؟
مونبین: یادتون رفته قربان؟ ما براش خیلی تلاش کردیم... فقط تا می تونین سریع از اینجا خارج بشین...
ساعدشو از دستم خارج کرد و سمت سالن دوید...
+متاسفم....
خودمو به بیرون از محوطه رسوندم و سوار ماشین شدم.
جونگین: پس سونبه کو؟
+فقط راه بوفتین(داد)
و بوم...
با حرکت ماشین عمارت منفجر شد و خاندان کیم بازی رو باختن.
سعی کردم اشکام رو پنهان کنم. تقریبا همه متوجه موضوع شدن...
خانم کیم و کارلوس(برادر لارا) رو گرفتیم و خاندان کیم از بین رفت ولی بهای سنگینی دادیم...
برگشتیم به عمارت خودم.
فلیکس زودتر از بقیه رسیده بود و خیالم از بابتش راحت بود.
فقط می خوام بغلش کنم و بگم همه چی تموم شد...

........................................................................................
#straykids
#changin
#هیونلیکس
#چانگین
#وانشات
دیدگاه ها (۷)

می خوام بهتون عیدی بدممممم

هیونجین

My patient angel | فرشته صبور من P11

My patient angel | فرشته صبور من P10

پدر خوانده پارت۵کوکفوری دست جیمین رو گرفتم و از خونه زدیم بی...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط